مشهد دربارهٔ این پرونده تلفظ راهنما·اطلاعات (Mash'had) کلانشهری در شمال شرقی ایران و مرکز استان خراسان رضوی است. این شهر در زمان افشاریان، پایتخت ایران بود. مشهد با ۸۵۰ کیلومتر مربع مساحت، دومین شهر پهناور ایران بعد از تهران است. بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰ این شهر با ۲٬۷۶۶٬۲۵۸ تن جمعیت، دومین شهر پر جمعیت ایران پس از تهران است. این شهر به واسطهٔ وجود حرم علی بن موسیالرضا، هشتمین امام مذهب شیعه، سالانه پذیرای بیش از ۲۷ میلیون زائر از داخل و دو میلیون زائر از خارج از کشور است.
شهر مشهد در حوزهٔ رودخانهٔ کشفرود و در دشت مشهد بین کوههای هزارمسجد و بینالود گسترده شده است. این شهر در طول جغرافیایی ۵۹ درجه و ۱۵ دقیقه تا ۶۰ درجه و ۳۶ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۵ درجه و ۴۳ دقیقه تا ۳۷ درجه و ۸ دقیقه قرار دارد. بیشینهٔ ارتفاع شهر مشهد ۱۱۵۰ متر و کمینهٔ آن ۹۵۰ متر است. شهر مشهد دارای آب و هوای متغیر، اما معتدل و متمایل به سرد و خشک است و از تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و مرطوب برخوردار است. بیشینهٔ درجه حرارت در تابستانها ۴۳ درجه بالای صفر و کمینهٔ آن در زمستانها ۲۳ درجه زیر صفر است.
مشهد دارای ۱۳ منطقهٔ شهرداری است و شهردار آن، توسط شورای شهر ۲۵ نفره انتخاب میشود. این شهر دارای یک فرودگاه بینالمللی، یک ایستگاه راهآهن و سه پایانه است که ارتباط آن با شهرهای دیگر را ممکن میسازد. حمل و نقل داخلی مشهد، توسط سامانهٔ تاکسیرانی و اتوبوسرانی و قطار شهری انجام میشود. اقتصاد مشهد متکی به گردشگری مذهبی با تمرکز بر حرم امام رضا است. در کنار آن، وجود مراکز تجاری بزرگ و امکانات پزشکی قابل توجه، موجب رونق گردشگری تفریحی و گردشگری سلامت در این شهر نیز شدهاست.
بیش از ۹۳٪ مردم مشهد فارسیزبان هستند. تراکم جمعیت در مشهد بیش از نههزار تن در هر کیلومتر مربع میباشد. این شهر در سال ۱۳۸۸ رسماً به عنوان پایتخت معنوی ایران انتخاب شد. همچنین مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال ۲۰۱۷ برگزیده شده است.
ام
واژهٔ «مشهد» به معنی محل شهود و محل شهادت است و «مشاهد» جمع آن است.۵ علی بن موسی الرضا پس از قتل به دست مأمون، خلیفه عباسی، در سال ۲۰۳ ه. ق.، در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهدالرضا» خوانده شد و کمکم بر پهنهٔ آن، به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده شد و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند؛ و به مرور زمان نام مشهد بر این شهر ماندگار شد.۶
پیشینه
نوشتار اصلی: طوس
نقشهٔ ایران در سال ۱۱۲۶ خورشیدی توسط امانوئل بوئن جغرافیدان و نقشهکش بریتانیایی ترسیم شدهاست، این نقشه که وسعت و محدوده پادشاهی دودمان افشاریه را نمایش میدهد اسامی بسیاری از مناطق، شهرها، دریاچهها و دریاهای آن زمان از ایران را نیز در برگرفتهاست. این نقشه از کشور ایران در سال ۱۷۴۷ (میلادی) برابر با ۱۱۲۶ خورشیدی و ۱۱۶۰ قمری و در زمان سلسله افشاریان رسم شدهاست. نام مشهد در کنار نام توس در نقشه مشهود است.
نام «مشهد»، از ابتدای سدهٔ سوم ه. ق. پس از قتل علی بن موسی الرضا پدیدار شد. پیش از آن، در مجاورت مشهد شهر مهم نوغان قرار داشت که یکی از چهار شهر ولایت توس و بعد از شهر تابران قرار داشت که بزرگترین شهر و حتی در سدههای اولیه اسلامی بزرگتر و مهمتر از تابران بود. پیش از قتل علی بن موسی الرضا در ۲۰۳ ه. ق، و دفن او در کاخ حُمَید بن قَحطَبه در سناباد نوغان، خبری از مشهد نبود. حتی نام نوغان توس از سدههای اولیهٔ اسلامی به بعد در متون راه یافته و پیش از آن تقریباً هیچ خبری از نوغان نیست، بلکه تنها از ولایت توس یا شهر توس اخباری در اساطیر و آثار حماسی بعد به چشم میخورد. در نتیجه، تاریخچهٔ مشهد از ابتدا تا پیدایش اسلام در تاریخ توس، و در دو سدهٔ اسلامی در تاریخ نوغان مستتر است.۷
تاکنون دربارهٔ نام توس وجه تسمیهٔ دقیقی ابراز نشده، ولی «بارتلمه» برای واژهٔ tusa ریشهٔ taos را پیشنهاد داده است. این ریشه دارای دو معنی «خالی» و «رها» است.۸ این نام هم بر پهلوانی ایرانی و هم بر منطقهای در خراسان اطلاق میشود. توس یکی از شانزده سرزمین مهم و مقدسی بوده که در کتاب دینی ایرانیان اوستا از آن به نام «اُوروِ» یاد شده است. در یکی از بخشهای اوستا نام توس، پسر نوذر به عنوان یلی جنگجو آمده است که در برابر پسرانِ دلیرِ ویسه میجنگد و از ایزدبانو «اردویسور اناهید» تقاضای یاری میکند. پس از آن، بیشتر فردوسیِ توسی است که نام این دیار را بارها در شاهنامه گنجانیده، و به گفتهٔ او سام نیای رستم در کنار کشفرود توس با اژدهایی جنگیده و آن را کشته است. کیکاووس نیز گنجی به نام عروس در توس پنهان داشته که چون نوبت به کیخسرو رسیده او به گودرز گفته است تا آن را به پهلوانان ایران، چون زال و گیو و خداوند رخش (رستم) ببخشد. بالاخره یزدگرد بزهکار یا اثیم (منظور یزدگرد یکم شاهنشاه ساسانی)، که پدر بهرام گور بوده، به روایت فردوسی در کنار چشمهٔ سو توس بر اثر جفتهٔ اسبی آبی کشته شده است. اما این همه پیش از آن که اهمیت تاریخی داشته باشد خبر از اهمیت توس در عهد باستان میدهد.۷{
نام توس تا دورهٔ ساسانی مشخصاً در متون و منابع نیامده و در کتیبههای دورهٔ هخامنشی، شهرهای شمال شرق کشور با نام ایالت پرثوه، جزیی از قلمرو امپراتوری هخامنشی آمده است. در دورهٔ اشکانی نیز نامی از این شهر در دست نیست؛ اما در دورهٔ ساسانی جز چند مورد که حوادثی در این شهر اتفاق میافتاده، تاریخ این شهر را باید در لابهلای حوادث و تاریخ منطقهٔ خراسان جستجو کرد.۹ ابن حوقل به سادگی این مکان را مشهد نامیده؛ یاقوت، در بیانی صحیحتر، آن را مشهد رضوی حرم رضا نام نهاده است. مشهد به عنوان نام یک مکان نخستین بار در المقدیسی و اواخر دههٔ سوم قرن چهارم هجری پدیدار شده است. در حدود نیمهٔ قرن ۸ هجری ابن بطوطه در سفرنامهٔ خود از اصطلاح «شهر مشهد الرضا» استفاده کرده است.۱۰ و صدرالمتألهین لاهیجانی در کتاب تاریخ و جغرافیای شهر مشهد از واژهٔ «مشهد مقدس رضوی» استفاده کرده است.۱۱ ابن بابویه قمی در کتاب عیون اخبار الرضا فصلی را به مشهد اختصاص داده و در تمامی اخبار و مطالب همه جا واژهٔ مشهد و مشهد رضوی را آورده است.۱۲ معین الدین محمد الزمچی الاسفزاری مورخ قرن نهم هجری در کتاب روضاتالجنات فی اوصاف مدینه هرات از آن با عنوان «مشهد مقدس رضوی» نام برده است.۱۳ به نظر میرسد با نزدیک شدن به سالهای پایانی سدههای میانی، نام نوغان که هنوز هم بر سکههای نیمهٔ اول قرن چهاردهم هجری تحت حاکمیت ایلخانیان دیده میشود، به تدریج جای خود را به المشهد یا مشهد داده باشد. در حال حاضر مشهد اغلب با صراحت بیشتری با عناوین مشهد رضا، مشهد مقدس و مشهد توس شناخته میشود. اغلب در ادبیات و به ویژه در شعر تنها توس مد نظر قرار گرفته است؛ برای نمونه، توس جدید در مقابل توس قدیمی یا شهری مقتضی این نام.۱۴ اینکه توس هم یک شهر و هم یک منطقه است همراه با این واقعیت که هر دو ناحیه همواره به عنوان شهرهای اصلی منطقه در نظر گرفته میشوند، این باور نادرست را در میان جغرافیدانان متأخر عربی رواج داده که توس پایتخت شهری دو بخشی شامل تابران و نوغان بوده است. این باور در مورد دو بخشی بودن شهر توس به طور عام در ادبیات اروپایی راه یافته است. سایکس و به دنبال وی، ای. دایز صراحتاً این تصور را به چالش کشیدند. جغرافیدانان قدیمتر عرب به درستی تابران و نوغان را به عنوان دو شهر کاملاً مجزا، از یکدیگر متمایز کردند. ویرانههای تابران، توس و مشهد در حدود ۱۹ کیلومتری یکدیگر قرار دارند.۱۰
همچنین به مشهد نام «قبلهٔ هفتم» را نیز اطلاق میکنند.۵یادداشت ۲
پیشینه
نوشتارهای اصلی: پیشینه مشهد، حمله اعراب به ایران، خلافت عباسیان، ابومسلم خراسانی، جنبش سیاهجامگان، علی بن موسی الرضا، مأمون، حمله مغول به ایران، سرنگونی صفویان، اشرف افغان، افشاریان، نادر شاه، واقعه مسجد گوهرشاد و بمبگذاری در آرامگاه علی بن موسی
بقایای شهر قدیم تابران توس
حوضهٔ رودخانهٔ کشفرود که شهر مشهد در آن قرار دارد،۱۵ به خاطر شرایط مناسب طبیعی، از پیش از اسلام به عنوان یکی از بخشهای مورد توجه برای سکونت در خراسان به حساب میآمده است.۱۶ این منطقه در آغاز مسکن قوم آریایی بود. در نزدیکی شهر کنونی مشهد، شهری به نام توس وجود داشته است.۱۷
در اسطورههای ایرانی بنای اصلی شهر توس را به جمشید و بازبنای آن را به توس، پهلوان و سپهسالار کیانی نسبت میدهند.۱۷ اهمیت این شهر از دوران قرون وسطی به استقرار یکی از مهمترین زیارتگاههای جهان شیعه که در اطراف آرامگاه امام هشتم، علی بن موسی الرضا، ساخته شده است، باز میگردد.۱۸ بنابراین آنچه سناباد نوغان را در سرتاسر جهان شیعه مشهور ساخت نه آرامگاه خلیفه بلکه زیارتگاه امام شیعه بود و شهر بزرگی که با گذشت زمان در اطراف روستایی کوچک گسترش یافت المشهد (مشهد) عنوان گرفت که به معنای "حرم حزن انگیز" است (در درجهٔ اول حرم شهیدی از خاندان پیامبر اسلام).۱۰
مشهد در دورهٔ خلافت اسلامی
موقعیت خراسان و توس (طوس) در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی
به گفتهٔ تاریخنویسان، هنگامی که یزدگرد سوم از برابر سپاهیان مسلمان عرب گریخت، راهی توس شد تا از کُنارَنگ توس مرزبان خود در آن خطه پناه بخواهد، اما کنارنگ یزدگرد را از توس راهی مرو کرد و با احساس خطر از سپاه مسلمانان، طی نامهای از عبدالله بن عامر، امان خواست و عهد کرد که اگر پیشنهاد او پذیرفته شود، در فتح نیشابور مسلمانان را یاری خواهد داد. پس چنین کرد و به امارت نیشابور دست یافت. با این ترفند، کنارنگیان، به رغم فتح خراسان، همچنان نفوذ خود را در خطهٔ توس حفظ کردند و تا پایان عصر اموی و چیرگی سپاه ابومسلم در سال ۱۲۹ هجری، در آنجا ماندند و تنها پس از یورش سرداران ابومسلم بود که آنجا را رها ساختند.۷۱۹ تنها خبر شاهنامه که تاریخ هم آن را تأیید میکند پناهنده شدن یزدگرد سوم ساسانی به کنارنگ توس پس از شکست از تازیان در زمان خلافت عثمان است.۷
مأمون جانشین هارون پس از گذشت چند سالی از خلافتش در اثر طغیانی که علیه وی در عراق پدید آمد به قصد آن که تمایل شیعیان را به خود جلب کند علی بن موسی الرضا را به جانشینی نامزد کرد. علی بن موسی الرضا پس از یک سال ماندن در مرو رهسپار بغداد شد، وقتی به روستای نوغان رسید به خانهٔ امیر سناباد وارد و در آنجا مسموم و در سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ ه. ق. پس از سه روز درگذشت و پیکرش در باغ حمید بن قحطبه در ۱٫۵ کیلومتری روستای سناباد مدفون شد، از همان زمان این نقطه، مشهدالرضا و بعد به اختصار مشهد نام گرفت.۲۰
مشهد در دوران حکومتهای ایرانی تا عصر صفویه
بنای هارونیه به جا مانده از توس قدیم
در ابتدای قرن چهارم هجری عصر شکوفایی فرهنگ ایرانی، که با روی کار آمدن نصر بن احمد سامانی (۳۰۰ ه. ق) رونقی یافته بود، در سرزمین توس –که به تعبیر مقدسی خزانهای بزرگ و باستانی بود۲۱- هم به بار نشست. این روند اگر چه فرصت کوتاهی در پیش داشت و بهزودی، حرکت ضد ایرانی سنیان ورارود و غلامان ترکِ دربار به استیلای ترکان بر ایران انجامید، از همین فرصت کوتاه نهایت بهره را برد و تا چند قرن بعد، تابران به یاری رونق و شکوفایی پیشین پابرجا ماند.
مشهد نیز همچون تمامی شهرهای بزرگتر ایران بارها شاهد افزایش جنگ و وحشت درون دیوارهای خود بود. در سال ۴۲۸ طی دوران حکومت سلطان مسعود غزنوی، حاکم بعدی خراسان به منظور حفاظت از آرامگاه علی بن موسی الرضا استحکامات دفاعی را بنا کرد. در سال ۵۱۵ دیواری در اطراف شهر ساخته شد که گاهی اوقات امکان حفاظت در برابر حملات را فراهم میساخت. اگرچه در سال ۵۵۶ ترکهای غز موفق به گرفتن منطقه شدند ولی آنان از تاراج و غارت ناحیهٔ مقدس چشمپوشی کردند.۱۴
در زمان سلجوقیان، توس در عین حال که از رونق درونی و داخلی برخوردار بود، با بیمهری سلاطین رو به رو شد؛ ولی دانشمندان و رجال برجستهای از آن برخاسته، در دیگر نواحی و به طور عمده در شهرهایی که بیشتر کانون توجه بود، شکوفا شدند. خواجه نظامالملک (۴۰۸ تا ۴۸۵ ه. ق)، امام محمد غزالی (۴۵۰ تا ۵۰۵ ه. ق)، احمد غزالی (۴۵۴ تا ۵۲۰ ه. ق)، اسدی توسی (متوفی ۴۶۵ ه. ق) و شیخ توسی (۳۸۵ تا ۴۶۰ ه. ق) از آن جملهاند. در این ایام خواجه نظامالملک وزیر شهیر آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی در زمان وزارت ۳۰ سالهاش توجهی به توس داشت و حتی مسجدی هم در تابران ساخت.۲۲
توس در سال ۷۹۱ ضربهٔ مهلک را از جانب میرانشاه، پسر تیمور، دریافت کرد. زمانی که نجیب زادهٔ مغولی حاکم بر منطقه دست به شورش زده و تلاش کرد خود را مستقل سازد، تیمور پسر خود میرانشاه را برای مقابله با وی عازم منطقه کرد. توس پس از محاصرهای چندین ماهه مورد یورش قرار گرفت، به غارت و یغما برده شده و تلی از خاک از آن بر جای ماند؛ ده هزار نفر از ساکنین توس در این یورش قتلعام شدند. کسانی که از این کشتار همگانی جان سالم به در بردند در پناهگاه حرم امام رضا سکنی گزیدند. از این پس توس متروکه شد و مشهد جایگاه این شهر به عنوان پایتخت را از آن خود ساخت.۱۴
بعد از آن، علیرغم تلاشی که شاهرخ و شیبک خان ازبک در ۹۱۵ ه. ق. برای ساخت مجدد شهر انجام دادند،۲۳ روی آبادانی به خود ندید و به تدریج روستاهای کوچکی جایگزین آن همه آوازه و رونق شد. از این زمان به بعد دیگر عصر حیات تابران به سر آمده بود و روی توجه تاریخ به سوی شهری قرار گرفت که قرنها با نام نوغان و از این زمان به بعد با نام مشهد در کنار تابران قرار داشت و جای این شهر را گرفت. احتمالًا بزرگترین ولینعمتان شهر و به ویژه حرم مطهر، شاهرخ اول تیموری و همسر پرهیزگارش گوهرشاد بودند.۱۴
مشهد، از صفویه تا دوران معاصر
موزهٔ توس
با توجه تیموریان به مشهد و به ویژه بعد از آن در دورهٔ صفویه با استقرار رسمی مذهب تشیع در ایران و توجه خاص صفویان به مشهد، نیز انتقال آب چشمه گیلاس در دو مرحله (دورهٔ تیموری و دورهٔ صفوی) به مشهد، امید حیات دوباره تابران به کلی از میان رفت.۲۴۲۵ با پیشرفت خاندان صفوی عرصهٔ تازهای از موفقیت برای مشهد آغاز شد. نخستین شاه این خاندان، شاه اسماعیل اول، شیعه را به عنوان مذهب رسمی بنیان نهاد و متعاقب این امر شهرهای مقدس داخل مرزهای ایران به ویژه مشهد و قم، به یک شاخصهٔ اصلی در برنامهٔ وی بدل شدند، چنانچه در مورد جانشینانش نیز همینطور بود. زیارت این آرامگاههای مقدس رونق قابل توجهی را برای این شهرها به ارمغان آورد. در مشهد، بارگاه سلطنتی فعالیت ساخت و ساز وسیعی را به نمایش گذاشت. در این رابطه به ویژه شاه تهماسب اول، جانشین شاه اسماعیل اول و شاه عباس اول از چهرههای شاخص به شمار میآیند.۱۴
بنا بر شواهد، تابران توس در دوره صفوی دیگر به عنوان شهری وجود نداشته اما گویا از کهندژ آن به عنوان زندان استفاده میشده و در آن حیات جاری بوده است. سفالینههای این بنا تا قرن یازدهم هجری نیز دیده میشود که از رفتوآمد و توجه به کهندژ، البته نه مانند دورههای گذشته حکایت دارد. تأثیر عوامل سیاسی و تاریخی مربوط به دورهٔ صفوی به عنوان یکی از مهمترین عوامل اعتلای مشهد میباشد. عوامل مذهبی هم که وابسته به قرار گرفتن حرم علی بن موسی الرضا در شهر مشهد است، نقش مهمی در رشد و توسعهٔ این شهر داشته است. اما این عامل در دورهٔ صفوی تقویت شد و بین عوامل سیاسی و تاریخی با عوامل محیطی و مذهبی نوعی تعامل مثبت به وجود آمد، به گونهای که پس از این تاریخ، شهر مشهد از اعتلاء و رشد خاصی برخوردار و به یکی از شهرهای بزرگ و تأثیرگذار ایران تبدیل شد.۲۶ در ایران عصر صفوی تنها سیزده شهر دارای بیگلربیگی عظیمالشأن بودند که یکی از آنها مشهد بود. بیگلربیگی مشهد حاکمان تابعی هم داشت که عبارت بودند از حکام سرخس، نیشابور، ترشیز، ابیورد، آزادوار، نسا، سبزوار، اسفراین، حورور ویساکوه، درون، تربت و بزاندوق.۲۷ همچنین ظاهراً مشهد یکی از معدود شهرهای قلمرو صفویه بوده که در روزگار شاه سلیمان و شاه سلطان حسین در آن سکه ضرب میشده است.۲۸
در سال ۹۱۳ شهر به اشغال سربازان شیبان خان در آمد؛ و این اشغال تا سال ۹۳۴ که شاه تهماسب اول مجدداً موفق به بیرون راندن دشمن شد، ادامه داشت. سال ۹۹۷ سال فاجعهانگیزی برای مشهد بود. شیبانی عبدالمؤمن پس از چهار ماه محاصره، شهر را مجبور به تسلیم کرد. خیابانهای شهر مملو از خون شدند و غارت و تاراج سرتاسری در دروازههای منطقهٔ مقدس تمامی نداشت. شاه عباس اول که از سال ۹۹۳ تا صعود رسمی تاج و تختش به قزوین در سال ۹۹۵ در مشهد زندگی میکرد، تا سال ۱۰۰۶ قادر به بازپسگیری مشهد از ازبکها نبود. در سال ۱۱۳۵ و با آغاز حکومت شاه تهماسب دوم، ایل افغانی ابدالی به خراسان حمله کرد. مشهد سقوط کرد ولی در سال ۱۱۳۸ ایرانیها موفق شدند پس از یک محاصرهٔ دوماهه این شهر را باز پس گیرند.۱۴
خراسان در زمان نادر شامل بخشهایی از افغانستان و ورارود بوده است که در سایهٔ توسعهطلبیهای نظامی نادر تا مرز هند و ترکستان گسترش یافت. نادر، پایتخت را از اصفهان که یادگار طرفداران صفوی بود به خراسان انتقال داد. او با استفاده از موقعیت ژئوپولتیک خراسان توانست بر اهداف سیاسی خود دست یابد. مشهد مرکز سیاسی دولت وی و دژ کلات، حصاری طبیعی در مواقع بحرانی گشت. ارتش او متکی بر نیروی رزمی قومیتهای گوناگون به ویژه عشایر خراسان بود.۲۹ نادر شاه دستور داد آرامگاهی برای او در مشهد ساخته شود. تمامی بخشهای شرقی قلمرو پادشاهی نادر شاه به ویژه خراسان (به جز منطقهٔ نیشابور) در این برههٔ زمانی و تحت حاکمیت قدرتمند احمدشاه درانی افغان در رکود گذشت.۳۰
پس از نادر و جانشینان وی، شاهرخ به مدت ۵۰ سال، به طور ضعیف و تحت نفوذ امرا و فرماندهان ایلات خراسانی و حمایتهای احمدشاه درانی در بخش کوچکی از خراسان غربی به مرکزیت مشهد فرمان راند.۳۱ احمد شاه و جانشین وی تیمور شاه، شاهرخ را به عنوان خراجگذار در متصرفات خراسان گماردند و بدین ترتیب خراسان به نوعی دولت حائل بین آنان و ایران تبدیل شد. هر چند هر یک از این حاکمان افغان، به عنوان حاکمان واقعی، در مشهد سکه زدند. از طرفی دیگر سلطنت شاهرخ نابینا با وقفههای کوتاه مدت و مکرر، بدون هیچگونه واقعهٔ به ثبت رسیدهٔ خاصی سپری شد. فقط پس از مرگ تیمور شاه (۱۲۰۷) بود که آقا محمد خان پایهگذار سلسلهٔ قاجار موفق شد در سال ۱۲۱۰ قلمرو حکومتی شاهرخ را تصاحب کرده و وی را به مرگ محکوم کند و این پایان جدایی خراسان از دیگر بخشهای ایران بود.۳۰
White diagonal cross over blue background
بارگاه حرم علی بن موسی الرضا
به توپ بستن حرم علی بن موسی الرضا توسط روسیه
در سال ۱۹۱۱ یوسف خان از خواص هرات با نام محمدعلیشاه در مشهد اعلام استقلال کرد و با کمک دستهای از ارتجاعیون که گرد وی جمع شده بودند برای مدتی برهمریختگی قابل ملاحظهای را در خراسان به راه انداخت. این واقعه بهانهای به دست روسها داد تا مداخلهٔ نظامی در مشهد داشته باشند و در ۲۹ مارس ۱۹۱۲ آنان با نقض آشکار حقوق حکومتی ایران، مشهد را بمباران کردند و بسیاری از مردم، شهروندان و زائرین بیگناه کشته شدند. بمباران زیارتگاه ملی ایرانیان دردناکترین تأثیر را بر کل جهان اسلام گذاشت. پس از این واقعه یوسف خان توسط ایرانیان زندانی و به مرگ محکوم شد.۳۰۳۲۳۳
واقعه مسجد گوهرشاد
مهمترین واقعهٔ تاریخ سیاسی معاصر مشهد، واقعه مسجد گوهرشاد در زمان رضاشاه میباشد. روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاستهای رضاشاه در صحن مسجد گوهرشاد سرکوب شد. این قیام زمانی شکل گرفت که رضاشاه درصدد بود تا سنتهای مذهبی و قوانین اسلامی را حذف کند و فرهنگ غربی را به جای آن بنشاند. رضاشاه در پیگیری این سیاست دستور داده بود تا حجاب از سر زنان مسلمان برگیرند، مردان کلاه غربی به سر کنند و روحانیون لباس روحانیت را از تن بیرون کنند. در واکنش به این سیاست، روحانیون و مردم مسلمان در هر نقطهای به مخالفت برخاستند. صبح روز جمعه ۲۰ تیر ۱۳۱۴ نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و به روی آنان آتش گشودند و تعداد زیادی را کشتند و زخمی کردند، ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آنها رسیده، مراجعت کردند. در ۲۱ تیرماه جمعیت زیادتری در مسجد گوهرشاد تجمع کردند و علیه اقدامات دولت اعتراض نمودند. در حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به کشتار آنان پرداختند. در این واقعه تعداد بسیاری کشته، مجروح و بازداشت شدند. کشتار مردم در این مسجد به اندازهای بود که به نقل از شاهدان عینی چند کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند
